بسمه تعالی
مهارت برقراری ارتباط با دیگران
هفت گام اساسي در برقراري ارتباط موثر
يكي از ويژگيهاي انسان سالم و موفق، مهارت و توانايي برقراري ارتباط مؤثر و سازنده با ديگران است. آيا شما اين ويژگي را داريد؟ كسب اين مهارت مهم و ضروري در زندگي اجتماعي خيلي مشكل نيست. فقط بايد بخواهيد و تمرين كنيد.
در اين نوشتار ما به هفت گام اساسي براي يادگيري اين مهارت اشاره ميكنيم:
گام اول: گوش دادن
درحالي كه به نظر ميرسد گوش دادن به ديگران بسيار ساده است، اما اگر شنونده فن گوش دادن را نتواند به درستي بهكار ببندد ارتباط دچار مشكل ميشود. گوش دادن فقط شنيدن كلامي كه طرف مقابل به زبان ميآورد نيست، بلكه شامل برخي موارد به شرح زير است:
- اينكه گوينده كيست؟
- ديدگاه او نسبت به مسئله مطرح شده چيست؟
- چه مسائلي او را نگران ميكند، احساساتش چگونه است و چه انتظاري از ما دارد؟
علاوه بر اينها يك شنونده موفق بخوبي ميتواند هماهنگي لازم بين ارتباط كلامي و غيركلامي برقرار نمايد، قادر است به كليه ژستها و حالات بدني گوينده توجه كند و خود نيز به هنگام گوش دادن از ژستها و حالات بدني مناسب جهت تاييد و اعلام درك طرف مقابل استفاده كند. او هيچگاه با خميازه كشيدن و يا با نگاه كردن به سرعت و به اطراف، نگاه خود را از گوينده نميگيرد و دائماً درصدد است تا با تماس چشمي مناسب اين موضوع را به گوينده منتقل نمايد كه علاقمند است به حرفهاي او گوش دهد.
به خاطر داشته باشيد تا زماني كه شما به جاي تمركز و دقت در سخنان ديگران به افكار دروني خود گوش ميدهيد، قادر نخواهيد بود شنونده خوبي باشيد.
گام دوم: صريح و صادق بودن
صراحت و صادق بودن فرايندي است كه در ارتباطات انساني به شكل نامحسوس اما بسيار موثر نقش بازي ميكند. تاكيد ميشود اين فرآيند قابل ديدن يا شيندن نميباشد. بلكه دو طرف درگير ارتباط، آن را حس ميكنند.
اگر ارتباطي فاقد صراحت و صداقت باشد، بدون شك، يا قطع خواهد شد و يا به شكل مخدوش، مبهم و ناسالم ادامه مييابد. اگر نتوانيم يا نخواهيم منظور خود را با صراحت بيان نماييم طرف مقابل به اشتباه ميافتد و به حدس و گمان متوسل ميشود و از واقعيت دور ميگردد.
به خاطر داشته باشيم ابهام و عدم صداقت در ارتباطات انساني سرمنشاء بسياري از مسائل و مشكلات در ارتباطات فردي است.
گام سوم: همدلي و همدردي
اغلب ما زماني كه با يكديگر ارتباط برقرار ميكنيم همواره افكار، آرزوها، تمايلات، نگرانيها و ترسهاي خود را آشكار ميسازيم. بدين جهت نياز داريم كه ديگران اولاً درك درستي از ما داشته باشند و ثانياً با ما در زمينه نگرانيها، ترسها و مشكلاتمان همدلي و همدردي كنند. همدردي تلاشي است براي درك و فهم دنياي ذهني طرف مقابل.
براي همدلي بايد بتوانيم خود را جاي ديگران بگذاريم و از دريچه چشم آنها نگاه و احساس كنيم. در همدلي شما ميتوانيد سخن طرف مقابل را تكرار كنيد تا بداند كه شما منظور او را دريافتهايد. مثال: دوستتان به شما ميگويد: هم اتاقيام اعصاب من را خرد كرده است به هيچ وجه نميتوانم او را تحمل كنم، با استفاده از طرز رفتار همدلانه ميتوانيد به او بگوييد: (مثل اينكه از دست او خيلي عصباني هستي، اين طور نيست؟)
به خاطر داشته باشيد كه در برخورد همدلانه مجبور نيستيد در جهت موافق با طرف مقابل خود حرف بزنيد. به جاي آن با تكرارصحبت او احساساتش را تصديق كنيد. در ضمن لازم نيست در مقابل حرفهاي طرف مقابل قضاوت و نتيجهگيري كنيد.
نكته قابل ذكر اينكه ميان همدلي و همدردي تفاوت وجود دارد، در همدردي شنونده سعي ميكند با احساسات و عواطف گوينده همنوايي داشته باشد. بدين معني كه خوشحال شدن به خوشحالي او و متاسف شدن به ناراحتي او منجر ميشود ولي همانطور كه اشاره شد در همدلي، شما الزاماً درصدد تاييد و موافقت با طرف مقابل خود نميباشيد.
همدلي و همدردي هر دو در تداوم ارتباط نقش بازي ميكنند، با اين تفاوت كه در همدلي نقش منطق قويتر از احساس است و شنونده با همدلي به خوبي به حرفهاي گوينده گوش ميدهد تا بتواند براي حل مسئله به او كمك كند، ولي در همدردي صرفاً با تخليه هيجانات و عواطف منفي به او كمك ميكند.
گام چهارم: حفظ آرامش و احترام به طرف مقابل
ما اغلب در ارتباطات خود با ديگران درصدد ارزيابي آنها برميآييم و گاه فكر ميكنيم يا بايد نظرات و احساسات آنها را رد كنيم و يا به نوعي (مستقيم و غيرمستقيم) نظرات و احساسات خودمات را به آنها تحميل نماييم. ارتباطاتي كه بر پايه اين روش شكل ميگيرد غالباً تداوم نمييابد و هر دو طرف درگير در ارتباط را دچار مشكل ميسازد. همانطور كه قبلاً نيز اشاره شد، ما بدين دليل با يكديگر ارتباط برقرار ميكنيم تا از طريق آن به حل مسائل و مشكلات، رفع تضادها و تعارضات، رد و بدل كردن اطلاعات، درك بهتر خود و رفع نيازهاي اجتماعي دست يابيم، در روابطي كه «ارزيابي ديگران» عنصر اصلي آن ميباشد نه تنها اهداف مذكور تحقق نمييابد، بلكه آرامش لازم در ارتباطات انساني نيز از بين ميرود.
بايد به خاطر داشته باشيم همه ما ميخواهيم ديگران با نظرات ما موافقت كنند و يا حداقل به افكار و احساسات ما احترام بگذارند و آنها را تاييد كنند، زيرا عقايد و نظرات ما براي خودمان كاملاً اهميت ندارند، اگر در ارتباط با ديگران اين تصور پيش آيد كه به نظرات آنها احترام نميگذاريم، ارتباط روند مناسب و هدفمند خود را طي نمينمايد.
در نظر گرفتن اين نكته كه اغلب مردم مانند ما فكر نميكنند، احساس نميكنند و به روش خود به دنيا نگاه ميكنند بسيار اساسي است.
گام پنجم: مخالفت نمودن به شيوه مناسب
اگر بتوانيم بپذيريم كه ديگران مانند ما نيستند آن وقت ميتوانيم به شيوه مناسب با نظرات و عقايد آنها كه به نظر ما صحيح نيستند مخالفت كنيم. به عبارت ديگر بدون بحث و جدل مخرب كه غالباً همراه با بلند كردن صدا، داد و فرياد، خشم و غضب است ميتوانيم به نتيجه مناسب دست يابيم. يكي از مناسبترين شيوهها براي مخالفت كردن با نظرات و عقايد ديگران روش خلع سلاح است. در اين روش، فرد در سخنان طرف مقابل حقيقتي را پيدا ميكند (حتي اگر با مجموعه سخنان او موافق نيست) و سپس در مقام موافقت و تاييد آن حرف ميزند. اين روش بر طرف مقابل تاثير آرام بخش عجيبي ميگذارد.
ممكن است روش خلع سلاح را نپذيرد ولي جدل، بيفايده و هميشه بيسرانجام است، با اين شيوه در واقع شما پيروز از بحث خارج ميشويد و طرف مقابل نيز احساس پيروزي ميكند و با آمادگي بيشتري به حرفهاي شما گوش ميدهد.
مثال: همكلاسي شما ميگويد: اصلاً حرفهاي تو را قبول ندارم! پاسخ شما: بله حق با توست، ما هميشه نبايد دربست و به صورت صددرصد حرفهاي ديگران را نپذيريم.
بايد به خاطر داشت كه لحن پاسخ شما نيز مهم است. اگر پاسخ تحقيرآميز باشد اين روش اثر مطلوب را نخواهد داشت.
گام ششم: خودشناسي و افزايش آگاهي
شناسايي دنياي ذهني ديگران، همدلي و همدردي كردن با آنها و يا به نتيجه رسيدن بحثهاي ما با ديگران نيازمند خوشناسي و تلاشي براي افزايش اطلاعات و آگاهيهاي خود جهت شناسايي ديگران و محيط زندگي است.
آگاهي از نقاط قوت و ضعف، ترسها، اميال، آرزوها و نيازهاي خود و پذيرش صادقانه آنها، كمك ميكند ويژگيها و خصوصيات ديگران را واقع بينانهتر ببينيم و آنها را بپذيريم.
در خودشناسي پاسخ دادن به سئوالاتي نظير پرسشهاي زيركمك كننده است:
- دوست دارم دوستان و افرادي كه با آنها ارتباط نزديك دارم چه ويژگيهايي داشته باشند؟
- آيا ميتوانم رابطه صميمانه و بدون قيد و شرط را با ديگران برقرار نمايم؟
- از درگير شدن در يك رابطه دوستانه چقدر لذت ميبرم؟
- ميزان تعهد من در ارتباطات اجتماعي چقدر است؟
- در مواقع ضروري چقدر ميتوانم به دوستانم كمك كنم؟
- آيا در دوستي و ارتباط با ديگران پيشقدم ميشوم؟
- زماني كه مسئله يا مشكلي در ارتباط با ديگران پيدا ميكنم چگونه عمل ميكنم؟
- آيا انتظارات من از ديگران واقعبينانه است؟
بايد به خاطر داشت خوشناسي و افزايش آگاهي مستلزم صرف وقت، صبوري و تلاشي در جهت تغيير ويژگيهاي منفي خود است. علاوه بر عوامل فوق كمك گرفتن از افراد متخصص نظير روانشناسان و مشاوران نيز ضروري است.
گام هفتم: شناسايي افكار تحريف شده
اكثر ما در ارتباط با ديگران در چارچوب افكار خود و احساسات از پيش تعيين شده و كليشهاي خود رفتار ميكنيم. در بسياري از اين افكار، تصوير صحيحي از واقعيتها موجود نميباشد. بدين معني كه ما در فرآيند پردازش اطلاعاتي كه نسبت به ديگران داريم دستخوش خطاي شناختي ميشويم. براي روشنتر شدن مطلب مثالي بيان ميكنيم:
آيا تاكنون براي شما پيش آمده است كه سايه يك شيء مثل يك تكه چوب باريك و بلند يا ريسماني را روي ديوار به شكل مار ببينيد؟ مطمئناً همه ما در طول زندگي بارها تجربياتي از اين دست داشتهايم به اين قبيل تجربيات در علم روانشناسي احساس و ادراك، «خطاي حسي» گفته ميشود.
سيستم شناختي ما نيز بعضاً دچار خطا و تحريف ميشود. اين خطاها را روانشناسان شناختي «تحريف شناختي يا خطاي شناختي» مينامند. تحريفهاي شناختي مثل آينه و يا دوربيني هستند كه اشكال را به همانگونه كه هستند بازنمايي نميكنند، بلكه شكلهاي عجيب و غريب و نادرستي را نشان ميدهند.
تحريفهاي شناختي در ارتباطات انساني مشكلات فراواني ايجاد ميكنند، لذا بايد آنها را شناخت و در جهت تصحيح آنها گام برداشت. در اينجا به برخي از مهمترين تحريفهاي شناختي همراه با مثال اشاره ميكنيم:
مثال: يكي از همكلاسيها را در دانشكده ميبينيد و سلام ميكنيد، اما او جواب سلام شما را نميدهد و بيتفاوت از كنار شما ميگذرد.
در اين حادثه: ذهني كه دچار تحريف و خطاي شناختي است، امكان دارد به يكي از شيوههاي زير اين رفتار را تعبير و تفسير نمايد:
- او چقدر خودخواه و مغرور شده است (پيش داوري)
- حتماً من كاري كردهام (شخصيسازي)
- هميشه ديگران را ناديده ميگيرد (تعميم مبالغهآميز)
- رابطهام را بايد با او قطع كنم (نتيجهگيري و يا تصميمگيري شتابزده)
همانطور كه ميبينيد، هر كدام از شيوههاي مذكور به نوعي منجر به قطع يا مخدوش شدن ارتباط ما با ديگران ميشود، در حالي كه شايد مسئله اساسي، عدم توان ما در پردازش اطلاعات صحيح و مبتني بر واقعيت باشد، كه باعث بوجود آمدن اين مسئله شده است.
بايد به خاطر داشت زير بناي تحريفهاي شناختي باورهاي غيرمنطقي است. براي شناسايي اين دسته باورها و مبارزه با تحريفهاي شناختي علاوه بر آگاهي، كمك گرفتن از افراد متخصص نظير روانشناسان بسيار كمك كننده است.
سعي كنيم اين گامها را به خاطر بسپاريم، آنها را به كار بنديم تا بتوانيم روابط اجتماعي موثر و مستحكمتري با ديگران برقرار كنيم.
****
تهیه کننده : اصغر اخوی
مرکز مشاوره مجتمع... اسفند 1395